نوشته شده توسط : nahal

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت



کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود

و قفس ها همه خالی بودند

آسمان آبی بود

و نسیمی روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید



کاش می شد که غم و دلتنگی

راه این خانه ی ما گم می کرد

و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم

و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید

و کمی مهربان تر بودیم



کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم

بذر امید به دشت دل هم

کسی از جنس محبت غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهائی هم

یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم

کاش می فهمیدیم

قدر این لحظه که در دوری هم می راندیم



کاش می دانستیم راز این رود حیات

که به سرچشمه نمی گردد باز

کاش می شد مزه خوبی را

می چشاندیم به کام دلمان



کاش ما تجربه ای می کردیم

شستن اشک از چشم

بردن غم از دل

همدلی کردن را



کاش می شد که کسی می آمد

باور تیره ی ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره بسی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لبهای همه دور شده ست



کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم

تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!

قبل از آنی که کسی سر برسد

ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم

شاید این قفل به دست خود ما باز شود

پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند

همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم



کاش در باور هر روزه مان

جای تردید نمایان می شد

و سوالی که چرا سنگ شدیم

و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟

کاش می شد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

تا چراغی گردد دست اندیشه مان



کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد

تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را

شبح تار امانت داران



کاش پیدا می شد

دست گرمی که تکانی بدهد

تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان

و کسی می آمد و به ما می فهماند

از خدا دور شدیم ...



شعر از : کیوان شاهبداغی



:: بازدید از این مطلب : 1433
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

غذاهایی که بدتان می آید با لذت بخورید!

 

چه دلیلـی وجـود دارد که ما بعضی از غذاها را دوست نمیداریم و به برخی از غـذاها عـلاقه بسیــار زیـادی داریم؟ این سوالی است که من در طی این چند ماه بـارهـا و بـارهـا از خـود پرسیـم تـا بلـکه بتـوانـم نتــیجه گیری کنم که غذاهای خوشمزه چه مزه ای هستند.

من با یک رژیم غذایی معمولی بزرگ شدم که در آن گوشت، سیب زمینی، پای، چیپس و حبوبات وجود داشت. از بچگی سبزیجات نمی خوردم و به همین دلیل هم احساس می کردم که سبزی ها طعم خوبی ندارند. این آداب غذایی به دوره بزرگسالی من نیز امتداد پیدا کرد.
احساس می کردم که غذاهای مورد علاقه من تشکیل شده اند از: پاستا، سیب زمینی، چیپس، و گاهی سالادهای مختلف. نوشیدنی هایم عبارت بودند از شیر و قهوه با شکر و نوشابه رژیمی. البته اصلاً ادعا نمی کنم که من بهترین رژیم غذایی را داشتم.
تقریباً ماه خرداد بود که احساس کردم نیاز دارم که غذاهای سالم تری را مصرف کنم و میزان استفاده از سبزیجات را نیز در رژیم غذایی خود افزایش دهم، اما از طعم سبزیجات اصلاً خوشم نمی آمد به همین دلیل تصمیم گرفتم که تحقیقاتی را در مورد رژیم های غذایی مختلف انجام دهم تا به مزایا و مضرات هر یک از مواد غذایی پی ببرم
علم طعم و مزه 
زمانیکه تحقیقاتم را انجام می دادم، هیچ گاه فکر نمی کردم که می توانم تا این حد در این رشتهپیشرفت کرده و جذب آن شوم. من به شدت مجذوب دانش مربوط به طعم و مزه شدم.
دکتر لزلی استین معتقد است که فاکتورهای مختلفی برای افراد در انتخاب طعم و مزه دخالت دارند که عبارتند از:
- محیط
- ژنتتیک
- سن
- روش تربیت
اگر بخواهم به طور جامع در مورد این علم بحث کنم، اطلاعات بسیار زیادی وجود دارد که فکر می کنم در این مقاله کوتاه نگنجد.
اما مسئله ای که می خواهم در این مقاله به آن بپردازم این است که به شما آموزش دهم چگونه می توانید آداب غذایی خود را تغییر دهید و غذاهای را استفاده کنید که هیچ تمایلی به خوردن آنها ندارید. همچنین در این مقاله یاد می گیرید که چطور میتوانید علاقه خود را از غذاهایی که به آنها عشق می ورزید، کم کنید.
مدیریت مزه ها
مانند تمام چیزهای دیگری که در این دنیا وجود دارند، باید دانست که مزه نیز دارای ابعاد روانشناسانه می باشد.
 یادم می آید که در دوران جوانی عاشق طعم شیرینی زنجبیلی بودم و روزی آنقدر از آن خوردم که دل درد گرفتم، اما امروزه نه تنها علاقه ای به این نوع شیرینی ندارم بلکه حتی بوی آن نیز حالم را بد می کند. اتفاقی که می افتد این است که بوی این شیرینی حالم را بد می کند با توجه به این مطلب ما میتوانیم احساسات خود را طوری کنترل کنیم که از غذاهایی که خودمان می خواهیم خوشمان بیاید.
دوست داشتن غذاهایی که بدتان می آید
اگر بخواهید می توانید به راحتی بر عادات نادرست غذایی خود فائق آیید و به آداب غذایی جدید عادت کنید
. ما در این جا شما را با ۵ مرحله متفاوت به منظور آشنایی با این تکنیک آشنا می کنیم. این کار قدری زمانبر می باشد که البته میزان آن برای غذاهای مختلف، متفاوت می باشد و ممکن است برای برخی از انواع خاص غذاها بیش از سایرین نیاز به زمان داشته باشید. به هر حال تمرینی است که شاید برای بسیاری از شما جالب باشد.
مرحله ۱
لیستی از غذاهایی که احساس می کنید هیچ گونه علاقه ای به آنها ندارید تهیه کنید.
 حداقل سعی کنید که لیست شما تقریباً از ۱۰ مورد تشکیل شده باشد.
مرحله ۲
حالا از این لیست یکی از مواردی را که احساس می کنید از همه بدتر است را انتخاب کنید.
مرحله ۳
برای چند روز آینده این غذا را همواره در ذهن خود داشته باشید. به عنوان مثال میتوانم به شما بگویم که من چه کاری انجام دادم که از ذرت شیرین خوشم آمد. چرا که از این غذا به شدت متنفر بودم.
نشستم و از مزایای این ماده برای خودم تعریف کردم: برای سلامتی ات مفید است، مزه خوبی دارد، و …این امر سبب می شود که در ذهن شما نوعی خواستن برای خوردن این غذا بوجود آید و انگار ذهن شما تمایل دارد که طعم آن غذا را بچشد. در این لحظه باید از شناخت درونی به شدت پرهیز کنید چرا که در ظاهر تمایل به مصرف این غذا دارید، اما چیزی از درون به شما می گوید که این غذا طعم خوبی ندارد. می توانید با تکرار مزایای غذایی که قصد خوردن آنها را دارید، جلوی این امر را بگیرید.
مرحله ۴
اینجا دقیقاً همان جایی است که قوه تخیل شما وارد کار می شود. پس از چند روز که به طور مداوم به خود گفتم این غذا طعم خوبی دارد، خودم را در حین خوردن آن فرض می کنم و به خودم می گویم که مزه اش آنقدرها هم که تصور می کردم بد نیست، و بعد خودم را می بینم که تمایل دارم تا مقدار بیشتری از آن را مصرف کنم. بعد هم با خودم فکر می کنم که چه غذاهای دیگری را با آن می توانم بخورم. این امر هم میتواند تمایل شما به مصرف آنرا افزایش دهد.
مرحله ۵
غذاهایی را که به آن علاقه ای ندارید را همراه با غذاهایی میل کنید که از خوردن آنها لذت می برید
. به عنوان مثال چون من علاقه ای به ذرت شیرین نداشتم آنرا با یک بشقاب گوشت وسیب زمینی مخلوط کردم. این کار را تا چند هفته ادامه دادم تا به آن عادت کردم و از آن به بعد هم دیگر هیچ علاقه بدی نسبت به مصرف ذرت شیرین نداشتم و می توانستم به راحتی آنرا بخورم و از طعمش لذت ببرم.
موارد بیشتری را به لیست غذاهای مورد علاقه خود اضافه کنید
من از این ۵ مرحله برای اضافه کردن این مواد غذایی نیز بهره گرفتم
: هویج، شلغم، کلم، گوجه فرنگی، کرفس، چای سبز، اسفناج، و چای بدون شکر.
در طول یک سال من موفق شدم که غذاهای بسیار زیادی را که برای سلامتیم مفید بودند به رژیم غذایی خود اضافه کنم. با این روش لیست غذاهایی که از آنها استفاده می کردم نیز افزایش پیدا کرد.


:: بازدید از این مطلب : 1336
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

جلوگیری از خاموش شدن سیستم 

این ترفند از خاموش كردن كامپیوتر بوسیله گزینه Shut Down جلوگیری می كند. 

ازمنوی Run به رجیستری رفته و در كلید زیر : 

HKEY_CURRENT_USERSoftwareMicrosoftWindowsCurre ntVersionPoliciesExplorer 

یك متغیر ازنوع DWord با نام NoClose بسازید
  اگر وجود دارد، فقط مقدار آن را تغییر دهید ) و مقدار آن را 1 قرار دهید. 

همین كارها را برای كلید زیر نیز انجام دهید : 

HKEY_LOCAL_MACHINESoftwareMicrosoftWindowsCurr entVersionPoliciesExplorer 

در ضمن برای دوباره فعال كردن گزینه Shut Down، مقدار متغیر فوق را 0 قرار دهید. 
از رجیستری خارج شوید و یك بار ویندوز را Restart كنید.

  •  


:: بازدید از این مطلب : 1323
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

1. چرا موقع خندیدن گریه می کنیم؟ 

کارشناسان هنوز علت آن را نمی دانند اما یک نکته به نظر می رسد و آن اینکه خندیدن و گریه کردن شبیه واکنش های روانشناسی است. 
روبرت پرووین روانشناس دانشگاه مری لند می گوید: هر دو آنها زمانی اتفاق می افتد که احساسات تا حد زیادی تحریک می شود. لی دووفنر استاد دانشگاه میامی و چشم پزشک انستیتو باسکون می گوید: معمولا گریه با ناراحتی همراه است اما گریه کردن یک واکنش پیچیده ترِ انسان است. اشک با احساسات مختلفی تحریک می شود ازجمله: درد، ناراحتی، و در بعضی موارد خوشحالی بیش از حد. 
وقتی چنین اتفاقی افتاد، بسیار خوب است زیرا هر دو خندیدن و گریه کردن با بی اثر کردن هورمون کورتیزول و آدرنالین، استرس را از بین می برد. بنابراین اگر موقع خندیدن گریه کردید، شانس به شما رو کرده است. 

2- چرا پیاز اشک چشم ها را در می آورد؟ 
وقتی که شما پیاز را پوست کنده و قاچ می کنید، سلول های پیاز را پاره می کنید، و آنزیم هایی که گازی به نام پروپانتیل سولفکسید تولید می کنند آزاد می شوند. وقتی که گاز به چشمان شما می رسد، اشک چشمهایتان جاری می شود و اسید سولفوریک بسیار رقیقی تولید می شود و چشم را می سوزاند. در این موقع مغز به چشم پیغام میدهد که اشك بیشتری جاری شود و چشم ها قرمز و متورم شود. هرچه بیشتر پیاز خرد کنید، گاز بیشتری تولید شده و بیشتر اشک می ریزید. واکنش شیمیایی پیاز مکانیسم دفاعی است که در برابر آسیب دیدن خود مقاومت می کند. 
قبل از اینکه پیاز را خرد کنید آن را داخل فریزر بگذارید تا از سوزش و اشک چشمانتان جلوگیری کند. دمای سرد، روند آزاد شدن آنزیم ها را کند می کند. بنابراین در سوزش و اشک چشمهایتان تاخیر ایجاد می کند. 

3. چرا مفصلهایتان صدا می دهد؟ 

بیشتر مفصل های بدن انسانها، مفاصل دوتایی متحرک مثل بند انگشتها و شانه ها هستند که دو استخوان را با پوششی به نام كپسول مفصلی به هم وصل کرده اند. داخل پوشش مفصل ها مایع لغزنده و زلالی است که مقداری نیز گازهای نامحلول در آن وجود دارد. وقتی که شما مفصل هایتان را می کِشید، درواقع به آنها و مایع بین شان فشار وارد می کنید و با وارد شدن فشار گاز نیتروژن محلول رها می شود. آزاد شدن هوا بین پوشش مفصل ها همان صدایی است که شما می شنوید. وقتی که گاز آزاد می شود، مفصل ها انعطاف پذیرتر می شوند مثلا در یوگا شما قادر هستید مفصل هایتان را خوب بکشید. 
اما ممکن است متوجه شوید که مفصل هایتان بعد از یک بار صدا کردن فورا صدا نمی دهند. به این دلیل است که گازی که آزاد می شود باید دوباره در مایع حل شود، و این فرآیند حدود 15 الی 30 دقیقه طول می کشد. اگر شما از روی عادت مفصلهایتان را به صدا در می آورید تا تنش تان را از بین ببرید، به جای این 30 ثانیه روی نفس کشیدن تان تمرکز کنید. صدا کردن مفصل ها به آتروز منجر نمی شود اما می تواند منجر به گرفتگی مفصل ها و کم کردن توان و قدرت آنها شود. 

4. چرا موهایتان سیخ می شود؟ 

سیخ شدن موها زمانی اتفاق می افتد که شما یا سردتان است یا ترسیده اید. در پایه ی هر مو یک ماهیچه کوچک وجود دارد كه منقبض می شود، و برجستگی كوچكی روی پوست ایجاد می کند و پوست شبیه پوست مرغ پركنده می شود. این واكنش منجر می شود كه گرما در لابه لای موها محبوس شود و دما حفظ شود. این حالت زمانی كه شما آماده واكنشهای سریع هستید نیز روی می دهد. سیخ شدن موها یک مشكل پزشکی نیست. اگر از نمایان شدن اثرات آن ناراحت هستید، لباس گرم بپوشید، در محیط های آرام قرار بگیرید و از هر گونه ترس و وحشتی جلوگیری کنید. 


5. چرا پلک چشمتان می زند؟ 

این وضعیت ناراحت كننده خیلی شایع است.. این اتفاق بیشتر مواقع برای پلک پایینی چشم ها می افتد. کارشناسان معتقدند که خستگی، استرس، مصرف کافئین زیاد منجر به این شرایط می شود. بنابراین خستگی چشم، تغذیه نامناسب، مصرف بیش از اندازه مشروبات الکلی، و آلرژی ها هم به این موضوع دامن می زند. خوشبختانه این مورد هیچ تاثیر مضری ندارد و خود به خود از بین می رود. برای اینکه به این موقعیت ناراحت کننده خاتمه دهید، مصرف الکل را قطع کنید و خوب استراحت کنید. 


6. چرا همیشه دمای بدنتان سرد است؟ 

دمای بدن با فعالیت هیپوتالاموس در مغز تنظیم می شود. هیپوتالاموس به بدن پیغام می رساند تا گرما را بیرون کند و سرما جایگزین شود. آهن در این فرآیند نقش بسزایی دارد بنابراین افرادی که کم خونی دارند بیشتر احساس سرما می کنند. گردش ضعیف خون، که بر اثر فشار خون بالا یا مصرف دارو اتفاق می افتد در میان بیماران می تواند منجر به احساس سرما شود. 
تیروئید کم کار هم متابولیسم افراد را تا حدی پایین می آورد که بدن گرمای لازم را تولید نمی کند. مطالعه اخیر نشان داده که حتی ممکن است زمینه های ژنتیکی در احساس سرمای افراد موثر باشد. اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که مدام نیاز دارید ژاکت یا لباس های پشمی حتی در تابستان بپوشید، غذاهای آهن دار مانند گوشت قرمز کم چرب، لوبیا، سبزیجات برگ دار سبز بخورید تا با کم خونی شما مقابله کند. همچنین از مصرف نیکوتین که رگهای خون را منقبض می کند و گردش خون را ضعیف می کند خودداری کنید



:: بازدید از این مطلب : 1430
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

غزل های سپیدم را به پای عشق رنگینت فنا کردم


سکوت عشق را دیگر میان گور تنهایی رها کردم


دل یک رنگ و پر عشقم از ان تک قلب پر کینت جدا کردم


خدا را در میان این همه غم ها فقط من بودم و تنها صدا کردم


من آن شه زاده ای بودم که خود را پیش پای تو گدا کردم


شکستم در دلم خود را تو را با قلب پر عشقم صدا کردم


دل بی رنگ و بی عشقت میان شعر های خود رها کردم


تو رنجیدی و من تنها صفای عشق را در شعر های خود ندا کردم



:: بازدید از این مطلب : 1333
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

من حوا / تو آدم / بیا جهانی دیگر آغاز کنیم / لبخند بزن / بگو سیب ...

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1209
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی !!!

 

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم ...

ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن ...


روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.

ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه سیگار برگ می‌کشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش...

من یازده سال با ویلان هم‌کار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل می‌شدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ می‌کشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم.


کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگی‌اش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟

هیچ وقت یادم نمی‌رود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهره‌ای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟

بهت زده شدم. همین‌طور که به او زل زده بودم، بدون این‌که حرکتی کنم، ادامه دادم:
همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!!

ویلان با شنیدن این جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟

گفتم نه
گفت: تا حالا همه پولتو برای عشقت هدیه خریدی تا سورپرایزش كنی؟
گفتم: نه !
گفت: اصلا عاشق بودی؟
گفتم: نه
گفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟
با درماندگی گفتم: آره، ...... نه، ..... نمی دونم !!!

ویلان همین‌طور نگاهم می‌کرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین ....

حالا که خوب نگاهش می‌کردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود. ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جمله‌ای را گفت. جمله‌ای را گفت که مسیر زندگی‌ام را به کلی عوض کرد.

ویلان پرسید: می‌دونی تا کی زنده‌ای؟
جواب دادم: نه !

ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی    
****


هر 60 ثانیه ای رو كه با عصبانیت، ناراحتی و یا دیوانگی بگذرانی، از دست دادن یك دقیقه از خوشبختی است كه دیگر به تو باز


:: بازدید از این مطلب : 1367
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

باید فراموشت کنم...

 

24.gifباید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم24.gif

24.gifمن می توانم می شود،آرام تلقین میکنم24.gif

24.gifبا عکسهای دیگری تا صبح صحبت می کنم24.gif

24.gifبا آن اتاق خویش را بیهوده تزیین می کنم24.gif

24.gifسخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم 24.gif

24.gifشب نه دعایت می کنم نه صبح نفرین می کنم24.gif

24.gifحالم نه اصلاٌ خوب نیست تا بعد بهتر می شود 24.gif

24.gifفکری برای این دلِ تنهای غمگین می کنم24.gif

24.gifمن می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین24.gif

24.gifخود را برای درکِ این صد بار تحسین می کنم24.gif

24.gifاز جنب و جوش افتاده ام دیگر نمی گویم به خود24.gif

24.gifوقتی عروسی می کند،آن می کنم این می کنم24.gif

24.gifخوابم نمی آید ولی از ترس بیداری به زور24.gif

24.gifبا لطفِ قرصِ قَد نُقل یک خواب رنگین می کنم24.gif

24.gifاین دردِ زردِ بی کسی بر شانه جا خوش کرده است 24.gif

24.gifاز روی عادت دوستی با بار سنگین می کنم24.gif

24.gifهر چه دعا کردم نشد شاید کسی آمین نگفت24.gif

24.gifحالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم24.gif

24.gifنه اسب،نه باران،نه مرد،تنهایم واین دائمی ست24.gif

24.gifاسب حقیقت را خودم با این نشان زین می کنم 24.gif

24.gifیا می برم،یا باز هم نقش شکستی تلخ را 24.gif

24.gifدر خاطرات سُرخ خود با رنج آذین می کنم24.gif

24.gifحالا نه تو مالِ منی،نه خواستی سهمت شوم24.gif

24.gifاین مشکل من بود و هست در عشق گلچین می کنم24.gif

24.gifکم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست24.gif

24.gifاین جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم



:: بازدید از این مطلب : 974
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

So near yet so far away 670

So near yet so far away

“When I die, I want to die like my grandfather who died peacefully in his sleep. Not screaming and yelling like all the other passengers in his car.” - – Will Rogers

.

.

The Milk Underground 888

A radical fringe element was forming deep inside the vegetarian movement
known as the Bovine Underground. You could only join if you knew the password – “moo”

.

.

.

Bucket Training 473

Competition is fierce among colleges to see who can hold the most ridiculous class of all times

.

.

.

Angry Nature 198

Nature abhors a vacuum, yet here it is creating one

.

.

.

Baby Aardvark 879

Darwin struggled mightily to explain the evolutionary role of the aardvark,
because even their mothers were stunned by the ugliness of their offspring

.

.

.

Finding Inspiration 465

Fighting for perspective. Giving it more than getting it

.

.

.

Cockfight 559

Every midterm election is nothing more than one giant cockfight

.

.

.

Good Parking 563

When we see who is working on the budget in Washington, we can begin
to understand why they are having such a difficult time

.

.

.

Flight School for Dogs 673

Waiting for Superman… waiting some more… still waiting…

.

.

.

no-moron-you-cant 572

No, you can’t!

.

.

.

Like Chopsticks 673

Some animals are born with their own chopsticks

.

.

.

Thankyou for your suffering 533

Thanks for reminding me, you bastard!

.

.

.

Pay Attention 477

Now pay attention!

.

.

.

coolest-prank 552

Life is cruel, and then there are pranksters who make it even crueler

.

.  

.

.

Safety First 762

At times, resourcefulness and stupidity appear to be on the same side

.

.

.

Polar Bear Dispute 222

Survival is rarely a friendship-building activity. If only they could eat birds

.

.

.

Mega Guitar 460

Having left his job on Wall Street, Johnson now finds himself
entertaining the same people he used to bilk

.

. .

.

Bats 3563

Bats, known for their crazy sleeping habits, but proud of their manhood

.

.

.

Parakeet Skateboards 893

Extreme parakeets. They charge a premium for these at the pet store

.

.

.

Volcano 783

Ancient cultures believed that the sun was made from volcanoes on earth. I think they were right

.

.

.

Invisibility 764

…it can happen at any time!

.

.

.

Are we there yet 087

Are we there yet?

.

.  .

.

.

Lose Lose 422



:: بازدید از این مطلب : 1671
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 22 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
mecca.jpg (904×675)

 *إنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینْ فَکونوا احراراً فی دُنیاکُمْ *     

 "اگر دین نداری پس آزاد زندگی کن"

امام حسین (ع)

*********************************

چه درس های بسیاری که در پس عاشورا قرار ندارد !کافی است کمی فکر کنیم !




:: بازدید از این مطلب : 1360
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()