نوشته شده توسط : nahal
  1

در اینجا به 5 عادت اشتباهی اشاره می‌كنیم كه می‌توانند برای زیبایی شما مضر باشند.
1. مالدین مچ‌ها به هم بعد از عطر زدن:
عطرها از مولكول‌های فراری درست شده‌اند كه در مواجهه با گرما، سرما و سایش تبخیر می‌شوند. بهترین شیوه عطر زدن این است كه شما عطر را 15 سانتی‌متری مچ به سمت داخل یا آرنج یا گردن اسپری كنید. بعد از آن نباید به هیچ‌عنوان به این نقاط دست زد. باید اجازه داد عطر اسپری شده در مجاورت هوا خشك شود. می‌توانید كمی مچ دستتان را در هوا تكان دهید یا آن را فوت كنید. بعد اجازه دهید عطر به آرامی با دمای بدن شما تبخیر شود.

2. جمع كردن چشم‌ها در نور آفتاب
جمع كردن چشم‌ها در زیر نور آفتاب می‌تواند سبب بروز چروك‌هایی اطراف چشم و پیشانی شود. حتی غیر از جنبه نازیبایی كه در چهره شما ایجاد می‌كند، اشعه ماورای بنفش خورشید می‌تواند سبب بروز فوتوكراتین یا سوختگی كره چشم شود كه از جمله نشانه‌های آن درد چشم، سوزش، قرمزی چشم، سردرد و التهاب پلك است. در ضمن ماندن طولانی‌مدت زیر نور آفتاب می‌تواند احتمال بروز آب‌مروارید و ضعف ماهیچه‌های چشم در سالمندی را هم افزایش دهد كه از جمله شایع‌ترین علل كوری در افراد بالای 50 سال است.

بهترین كار این است كه در طول سال چه زمستان و چه تابستان از عینك‌های آفتابی استاندارد استفاده كنید كه می‌توانند تا 99 درصد جلوی تابش اشعه‌های UVA و UVB به چشم را بگیرند.

3. سوهان كشیدن به ناخن در حركت رفت و برگشت :
حركت رفت و برگشت هنگام سوهان كشیدن سبب جدا شدن لایه‌های گوناگون ناخن شده و در نهایت ناخن‌ها را سست و شكننده می‌كند. در صورتی كه می‌خواهید سوهان بكشید و ناخن‌های بلندی دارید ابتدا آنها را به اندازه دلخواه كوتاه كنید بعد به یك جهت آنها را سوهان بزنید. از سوهان‌های فلزی هم تا جای ممكن استفاده نكنید.

4. برداشتن بیش از اندازه ابروها:
برداشتن بیش از اندازه ابروها و نازك كردن آنها صورت را پیرتر نشان می‌دهد. پر كردن ابرو با مداد و تتو نیز هیچ‌گاه نمی‌تواند مانند یك ابروی طبیعی پهن زیبا به نظر برسد. نكته دیگر اینكه برداشتن ابرو به اشكال غیرطبیعی می‌تواند از زیبایی صورت بكاهد. ابرو هر چه حالتی طبیعی‌تر داشته باشد زیباتر است. برای برداشتن ابروها حتما نزد یك متخصص ابروكار بروید تا برحسب شكل صورت شما زیباترین ابرویی را كه به چهره شما می‌آید درست كند.

5. نشستن برس و پدهای آرایشی :
پدها و برس‌های آرایشی از جمله وسایل شخصی هر فرد هستند اما با این حال در طول زمان پوست مرده، روغن و رنگ‌ها روی آن نشسته و اكسید می‌شود و حتی باكتری‌ها می‌توانند روی آنها تجمع پیدا كنند. استفاده از برس‌ و پدهای كثیف می‌تواند آرایش شما را نازیبا كرده و حتی سبب بروز ناراحتی‌های پوستی و به ویژه جوش روی صورت شما شود. بهترین كار شست‌وشوی مرتب وسایل آرایشی با آب ولرم و شامپو و خشك كردن آنها است. حتی می‌توانید از پاك‌كننده‌های آرایشی هم استفاده كنید.

منبع:salamatiran.com



:: بازدید از این مطلب : 2131
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

hejr-khanoom.jpg

مختصر از:

 قاچاق نبی 

 

« نبی » دهقان زاده ای فقیر و گمنام بود كه به نزد اغنیاء و مالكین به چوپانی می پرداخت . روزی جرقه ی خشم پدرش « علی كیشی»، به ستمی ناروا و بیگاری در زمین ارباب چنان شعله ور می گردد كه در اعتراضش به ظلم و نابرابری، غضب خان چنان اوج می گیرد كه تن نیمه جان او را نقش زمین می کند و اینجاست كه نبی با خشونت به اعتراض بر می خیزد و از واهمه ی انتقامی سخت ، زادگاهش را به اجبار ترك می كند . آبها از آسیاب می افتد و نبی از غربت باز  می گردد و پدر و مادر به فكر عروسی وی می افتند كه شاید از این رهگذر آرامش از دست رفته را بازیابند و روح عاصی او اندكی آرام گیرد.

«نبی» دلداده  و مفتون « هجر» است و حدیث این عشق آتشین ، شهره ی آفاق . اما هجر را ازنبی دریغ می دارند و گزیری جز گریز نمی ماند و دو دلداده چون به رغبت دست در دست هم فرارمی كنند ، پدر « هجر » ناچار، به وصلت آنان رضایت می دهد .

زندگی، روالی عادی به خود می گیرد و اما واقعه ای ، نبی را برای همیشه به كوران مبارزه و میان دهقانان می كشاند . مادرش « گوزل» مورد تهدید امنیه ها قرار می گیرد و نبی كه با آنان درمی افتد ، رشادتهایش نام آورش می كنند و به سیمای مبارزی فراری درمی آید كه جز قنداق تفنگش بالشی بر بالینش دیده نمی شود .

آوازه ی « قاچاق بنی» در ایل و محال می پیچد و هرجا كه بیدادگری خانها و اربابان ، دمار از روزگار خلق درمی آورد او یكه تاز میدان می گردد و با حمایتی كه وی از ستمدیدگان می نماید و حمایتی نیز كه مظلومین از وی می كنند ، در قلب مردم جای خود را هر روز وسیع و وسیع تر می یابد . دهقانان او را در میان خود می پذیرند و او هر از گاهی را در دهی می ماند و نام و نشان او از حكومتیان مخفی نگاهداشته می شود و بدینسان « قاچاق نبی » تجسم آمال و آرزوهایی میگردد كه تحقق آنها چون آتشی زیر خاكستر ، در دلهای مردمان عصر و دیار ،هرچند پنهان اما همچنان سوزان و روشن بود .

اما « هجر » شیرزنی بی باك كه دور از ایل و تبار به روی زین اسب و دوشادوش قاچاق نبی  سرگشته ی دیاران است و شیفته ی رزم و دلیری .

امنیه ها و مأموران حكومتی تزار روسیه ،با همدستی مالكین و فئودال ها ، هرجا كه خبری از نبی   می یابند ، قشون و افرادشان را به دستگیری او راهی می سازند و اما قاچاق نبی چون عقابی سرافراز از خطر می گریزد و اوج قله ها را مأوایش می سازد . در سیر مبارزه ، قاچاق نبی به عصیا نگری شكست ناپذیر بدل می گردد كه وقتی خصم بر او توان چیره گری نمی یابد با توطئه ای سازمان یافته « هجر » ر ا به غل و زنجیر می كشند و در محبس اش می اندازند تا نبی را در دام اندازند .

« هجر » رنج و زخم تازیانه را بر جان می كشد و كینه هایش به نابرابری ها ، صیقل می یابد و شیفتگی و عشق اش به « نبی » بیش از پیش پرجلا و پرشكوه می گردد . نبی كه به رهایی او      می رود  با اسب یكتا و و فامندش « بوزآت » چنین ساز و نوا آغاز می كند :" اسبم « بوزآت » پلنگ رزم است ! نگاهش مغرور چون نگاه عقاب و چشمانش قشنگ همچون چشم آهوان. مونس شانه هایم تفنگ است و زینت كمرم خنجر و شمشیر . چون تندر و طوفان بتاز ای « بوزآت » كه « هجر » در محبس است و دل بی تاب ... ."

بدینسان نبی و هجر را بارها اسیر دام و میله های زندان می كنند و اما باروها و حصارهای محبس خانه ها ، با توانگری اندیشه و یاری یاران و دلیران ، تاب آنان را نمی آورند و همچنان پرخروش و پرتوان به یاری محرومان می شتا بند و « آینالی » كه تفنگ نبی بود چون رعد می غرد و ترس بر جان ظالمین می اندازد .

روزگاری كه قاچاق نبی از تعقیب و گریز امنیه ها هیچ جایی را امن و امان نمی یابد درشبی بارانی كه ارس طغیان می كرد و باد وطوفان ،درختان بیشه ها را می شكاند و صفیر گلوله ی ژاندارم ها با نفیر باد می پیچید به همراه هجر با گیسوانی افشانی در باد و تفنگی بر دوش و قطارهای فشنگی كه حمایل شانه هایش بود و بر روی اسب همچون برق می تازید ، از آبهای پرخروش ارس می گذرد تا پیش یاران ایرانی مأوای امنی بیاید .

" هجر "با « مهدی »، یار یگانه و وفادار نبی کنار ارس می ماند و اما نبی، رهسپار رزم و ستیز می گردد و غافل از اینكه امنیه های هردو سوی ارس با تحریك مالكان و فئودال ها آنی از آنان غافل نیستند . در غیاب نبی ، تعدی حیثیت هجر می كنند كه هجر ، بی باك و دلیرانه پاس ناموس     می دارد و مردانه می كُشد و می رزمد و آوازه ی گُردی و جسارتش تا دورترها می گسترد .

كینه ی خصم ، از نبی آنچنان اوج می گیرد كه از هیچ دسیسه ای برای هلاك او فرو نمی مانند تا اینكه از مكر و فریب یك زن برای قتل نبی سود می جویند . زن مكّارِِ"شاه حسین"  یكی از یاران نبی را با تطمیع و بذل طلاها و جواهرات گول می زنند و روزی كه نبی میهان آنان است ، او به ناروا مدعی آزار نبی به خویشتن می شود و شاه حسین از این ادعای كذب چنان می آشوبد كه تفنگش را برمی دارد و پنهانی منتظرنبی می ماند . قاچاق بنی كه بی خبر از همه جا با خیل یارانش سوی خانه ی رفیق می آمد هدف تفنگ شاه حسین قرار می گیرد و گلوله ها چنان كاری و عمیق بر دلش می نشینند كه تنها مجالی می یابد چنین سخن گوید : « ای دوست ، ای نامرد برای چه كشتی مرا؟ من كه خاك پای تو بودم ! چرا گذاشتی نامردمان و غداران به آرزوهایشان چنین آسان برسند؟ ... آی هجر ! ای زیباترین سوگلی دیار! كجایی كه یارت را كشتند !؟نبی ات را كشتند ! در غربت، آن هم یك رفیق ... ای مردمان ، ای یاران، نبی را كشتند ! نبی را كه فدایی ایل و تبار بود و فریادرس بیچارگان ! ... دشمنان هرگز دل این كار را نداشتند ... یك عزیز... یك دوست مرا كشت ! یك ... »

می گویند كه نبی آهی نكشید و آنچنان از « آینالی »چسبیده بود و چنان خشمی در ابروانش گره خورده بود كه گویی غضب خفته  در سیمای او،هنوز تا ابد جاودانه است.

با مرگ "نبی" زن ها مویه آغاز كردند و عروسان و دختران در عزایش گیسوان كندند و یاران به خونخواهی بپا خواسته و" شاه حسین "و زن نابكارش را كشتند و اما نامهای" نبی و هجر" ماندند تا در دلها، زیستنی دگرگونه آغاز كنند

:: بازدید از این مطلب : 1030
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

خداوند شكافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده خارج میسازد و مرده را از زنده، این است خدای شما پس چگونه از حق منحرف میشوید؟(۹۵)

او شكافنده صبح است و شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است، این اندازهگیری خداوند توانای دانا است. (۹۶)

او كسی است كه ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریكیهای خشكی و دریا بوسیله آنها هدایت شوید، نشانه‏ها(ی خود) را برای كسانی كه می‏دانند (و اهل فكر و اندیشه‏اند) بیان داشتیم. (۹۷) او كسی است كه شما را از یك نفس آفرید، در حالی كه بعضی از انسانها پایدارند (از نظر ایمان یا خلقت كامل) و بعضی ناپایدار، ما آیات خود را برای كسانی كه می‏فهمند بیان نمودیم. (۹۸)

او كسی است كه از آسمان آبی نازل كرد و بوسیله آن گیاهان گوناگون رویانیدیم، از آن ساقه‏ها و شاخه‏های سبز خارج ساختیم و از آنها دانه‏های متراكم، و از شكوفه نخل خوشه‏ها با رشته‏های باریك بیرون فرستادیم و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یكدیگر و بیشباهت هنگامی كه میوه می‏كند به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید كه در آن نشانه‏هائی برای افراد با ایمان (۹۹)



:: بازدید از این مطلب : 988
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

This is How Beautiful Love Is

 



:: بازدید از این مطلب : 1060
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

Beautiful Rain Drops on Spider Webs

Beautiful Rain Drops on Spider Webs



Beautiful Rain Drops on Spider Webs

Beautiful Rain Drops on Spider Webs

Beautiful Rain Drops on Spider Webs

Beautiful Rain Drops on Spider Webs

Beautiful Rain Drops on Spider Webs



:: بازدید از این مطلب : 937
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

شما قادرید تنها در ٣١ روز كاری كنید كه موفقیت مثل موم در دستانتان نرم شود و شما را در بهترین‌ها بیابند. این سی و یك روز جادویی را امتحان كنید

روز اول
از كارهایی كه ناچاری انجام دهی لذت ببر. نق زدن تنها تو را خسته‌تر می‌كند و نمی‌گذارد كار را درست انجام دهی،اما اگر با موفقیت مانند یك دوست رفتار كنی، مثل سگ همه جا به دنبالت خواهد بود.

روز دوم
سعی كن كارهایت را از صمیم قلب انجام دهی، نه به صرف این كه ناچاری انجام دهی. باید به كارت ایمان داشته باشی. یك جریان آب ضعیف، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می‌كند.

روز سوم
همه چیز را همان طور كه هست بپذیر. خواستن تنها، چیزی را تغییر نمی‌دهد. خواستن، باد را از وزیدن باز نمی‌دارد و برف را به آب‌نبات تبدیل نمی‌كند. اگر می‌خواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل كنی، با آنها همان گونه كه هستند مواجه شو.

روز چهارم
تمرین كن تا از درون شاد باشی. اجازه نده دیگران برای شاد كردن تو تصمیم بگیرند. خودت رئیس كارخانة شادی سازی باش.

روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی كه در آسمان است، آزاد كن. تلاش كن، اما نتایج كار را واگذار تا با هم كار بیایند. برای ابر چه فرقی می‌كند باد از كدام سو بوزد. چرا وقتت را برای چیزی كه در كنترل تو نیست، تلف می‌كنی؟

روزششم
وقتی تصمیم به انجام كاری می‌گیری، از خود نپرس: من چه می‌خواهم؟ بلكه بپرس: چه كاری به نفع همه است؟ اگر به فكر منافع دیگران باشی، دیگران در كنارت كار خواهند كرد و كمكت خواهند كرد تا موفق شوی.

روز هفتم
هنگام تصمیم‌گیری ابتدا نباید بپرسی، از این كار چه نفعی عایدم خواهد شد؟ پرسش درست این است كه: چه كاری به نفع همه است؟ خانه زمانی مستحكم خواهد شد كه همة دیوارهایش استوار باشند.

روز هشتم
وقتی كار به مشكل می‌خورد، نه دیگران را سرزنش كن و نه خود را، انسان وقتی شنا یاد می‌گیرد كه از فرو رفتن در آب نترسد.

روز نهم
برای موفقیت در هر كار، باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة كار داشته باشی، آنگاه همان طور كه در باد شدید، نخ بادبادك را محكم نگه می‌داری، باید هدفت را هم به همان محكمی نگه داری.

روز دهم
اگر طرحی در عمل مشكل‌تر از آن شد كه فكر می‌كردی، دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است، خصوصاً اگر ارزشمند باشد. لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.

روز یازدهم
مشكلات ما را قوی و به سمت پیروزی‌های بزرگ‌تر هدایت می‌كنند. كوهنوردی آسان نیست، اما منظره‌ای هم كه از قله كوه دیده می‌شود، بسیار زیباست.

روز دوازدهم
اراده‌ات را قوی كن. خود را وارد به انجام كارهایی كن كه برایت مشكل‌اند. سپس آنها را با جدیت انجام بده. بعد از مدتی خواهی دید كه اراده‌ات همانند گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.

روز سیزدهم
با انرژی كامل روی كارهایت تمركز كن. شیشه‌های رنگی كلیسا، هنگام عبور نور از آنها بسیار زیبا و درخشان می‌شوند. كارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی، شفاف و زیبا خواهند شد.

روز چهاردهم
هنگامی كه قصد انجام كاری را داری، از خود نپرس؛ دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده‌اند؟ بلكه بپرس: چگونه می‌توانم آن را درست و به بهترین وجه ممكن انجام دهم. این را بدان كه همواره حقیقتی تازه در انتظار كشف شدن است. بدون احساس وجود این حقایق، كریستف كلمب هرگز به آمریكا نمی‌رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی‌كرد.

روز پانزدهم
هر كاری را با جان و دل انجام بده. اگر شعاع انرژی‌ات را مانند ذره بینی كه نور خورشید را متمركز می‌كند، روی موانع تمركز دهی، هر مانعی كه سر راهت باشد خواهد سوخت.

روز شانزدهم
امروز را آغازی تازه بدان. چرا به چیزی كه دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فكر می‌كنی؟ زندگی رودخانه‌ای است كه مدام به سمت آینده در جریان است. هیچ قطره‌ای از آن دو بار از زیر یك پل رد نمی‌شود. كار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.

روز هفدهم
افكار و رویاهایت را بسط بده. هنگامی كه در بیرون چمنزاری پهناور است كه از هر سو تا افق امتداد دارد. چرا خود را در آغل حبس كنی.

روز هجدهم
نگذار افكار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند. سعی كن هرگز درجا نزنی. هر روز از زاویه‌ای تازه به كارها نگاه كن. زندگی یك صحنة پر از ماجراست. به اطرافت نگاه كن: نشانه‌های زیبایی وجود دارند كه به كشفیات تازه اشاره می‌كنند.

روز نوزدهم
مهم‌ترین چیز احساسی است كه نسبت به كارت داری. وجود رنگ‌های تیره در یك تابلوی نقاشی. نشانة افسردگی نقاش آن تابلوست. رنگ‌های روشن، حاكی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست. هر كاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد كنی.

روز بیستم
زندگی مثل یك تاب است كه هم می‌تواند سرگرم كننده باشد و هم حال به هم‌زن. اگر هر بار كه تاب می‌خوری احساس شگفتی كنی، لذت تاب خوردن را احساس خواهی كرد. در زندگی هم هر بار كه كاری را انجام می‌دهی، از انجام آن شگفتی احساس كن.

روز بیست و یكم
حرف حق را بپذیر و كاری به گویندة آن نداشته باش. مثلاً اگر بوی دود را احساس می‌كنی و طوطی‌ات فریاد بزند كه: خانه آتش گرفت! آیا به مهمان‌هایت خواهی گفت: این طوطی نمی‌فهمد چه می‌گوید؟

روز بیست و دوم
عقاید را با حقایق اشتباه نكن. حقیقت مانند دانة بادام است، و عقاید پوستة آن دانة بادام هستند. اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی، باید پوسته را بكنی، تا خود دانه را ببینی.

روز بیست و سوم
قبل از انجام هر كار مهمی، اول ببین چه احساسی نسبت به انجام آن داری. آیا آن كار را مهم می‌دانی؟ آیا واقعی به نظرت می‌رسد؟ آیا به دیگران كمك می‌كند؟

روز بیست و چهارم
هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر. در این صورت اشتباه خواهی كرد. اول درونت را آرام كن. ذهن مانند یك دریاچه است. هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است. دریاچه هنگامی نور ماه را منعكس می‌كند كه آرام باشد.

روز بیست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشكلی یادت باشد كه حتماً راه حلی وجود دارد. زیرا هر چیز با جفتش به وجود می‌آید. بعد از هر سقوطی، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد. ذهنت را روی راه حل‌ها متمركز كن. برای بیرون آمدن از یك اتاق باید در را پیدا كنی، نه این كه به دیوارها فكر كنی.

روز بیست و ششم
همواره از نعمت‌هایی كه زندگی به تو بخشیده است، شاد باش و به خاطر آنچه كه نداری گله‌مند نباش. ساختمان با سنگ‌هایی ساخته می‌شود كه در دسترس‌اند، نه با سنگ‌های حیاط خانة دیگران.

روز بیست و هفتم
سعی كن مثل ماشین خرابی كه خاموش نمی‌شود، دائماً در حال عذرخواهی نباشی. با این كار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی كرد. تلاش كن كه بهترین را انجام دهی. آن گاه لبخند بزن و حركت كن. تنها خداوند كامل است.

روز بیست و هشتم
هر كار خیری كه در این دنیا انجام دهی، بیش از هر كس به خودت كمك خواهد كرد، به تو قدرت و انرژی و درك بیشتر خواهد بخشید. اگر خودت نقاشی كنی، دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد. ضمن آنكه در حین كار تجربه‌ات هم در نقاشی بیشتر شده است.

روز بیست و نهم
برای عمل كردن از درونت فرمان بگیر. برای تفكر از درونت راهنمایی بجو. زیرا درك و آگاهی را باید دریافت كنی و نمی‌توانی خودت خلق كنی. زمین هنگامی گرم می‌شود كه به سمت خورسید متمایل باشد.

روز سی‌ام
هر چیز كه راست و درست باشد، به نفع تو و دیگران خواهد بود. خداوند بهتر از هر كس می‌داند كه چه چیز به تو شادی واقعی می‌بخشد. آیا یك گیاه می‌فهمد كه باد، آن را تقویت می‌كند یا باران ملال آور باعث رشد گل‌های زیبا می‌شود.

روز سی و یكم
هرگز مغرور نشو، زیرا غرور میكروبی كشنده است. غرور به تدریج عقل را زایل می‌كند و باعث می‌شود هیچ كاری را بدرستی انجام ندهی

 



:: بازدید از این مطلب : 1089
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 6 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد.

زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد!

مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی را اختراع کرد.

زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد!

مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد.

زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد!

مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد.

زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!

مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد.

زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!

 از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد.

ولی زن همچنان مشغول خرید بود! 30.gif19.gif

:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 6 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal




love21251065547.jpeg


 

سفر نكنی،

اگر كتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

 

اگر از خودت قدردانی نكنی.

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی

 

زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،


وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی

اگر برده‏ی عادات خود شوی،


اگر همیشه از یك راه تكراری بروی ...


اگر روزمرّگی را تغییر ندهی


اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،


یا
اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی

 

اگر از شور و حرارت،


از احساسات سركش،


و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،


و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند،


دوری كنی ...،

 

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی

 

اگر هنگامی كه با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،


اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،

 

اگر ورای رویاها نروی،


اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل یك بار در تمام زندگی‏ت

 

ورای مصلحت‌اندیشی بروی . . .


-
امروز زندگی را آغاز كن!


امروز مخاطره كن!


امروز كاری كن!


نگذار كه به آرامی بمیری!


شادی را فراموش نكن!




:: بازدید از این مطلب : 838
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 6 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

Seviyorum

عاشقم

 

Aklıma gelir birden

در یک آن  به ذهنم میاد یه دفعه و

Hiç beklemediğim bir anda aniden

در یک لحظه غیر منتظره و ناگهانی

Anılar kopmaz benden

خاطره ها ازم جدا نمیشن

Beni ağlatan onlar anılar zaten

چیزی که منو به گریه می اندازه همونهاست ، خاطره هاست

 

Aklıma gelir birden

در یک آن  به ذهنم میاد یه دفعه و

Hiç beklemediğim bir anda aniden

در یک لحظه غیر منتظره و ناگهانی

Anılar kopmaz benden

خاطره ها ازم جدا نمیشن

Beni ağlatan onlar anılar zaten

چیزی که منو به گریه میندازه همونهاست ، خاطره هاست

 

 

Sımsıkı sarılmalar

اون در آغوش گرفتن های محکم محکم

sımsıcak bakışmalar

اون خیره شدن های گرم گرم

Her yerde hayalin var

همه جا پر از خیال توست

Söyle senden nasıl bu can kopsun yar

بگو آخه چطور این جان از تو کنده بشه (جدا بشه )

 

Sımsıkı sarılmalar

اون در آغوش گرفتن های محکم محکم

 sımsıcak bakışmalar

اون خیره شدن های گرم گرم

Her yerde hayalin var

همه جا پر از خیال توست

 Söyle senden nasıl bu can kopsun yar

بگو آخه چطور این جان از تو کنده بشه (جدا بشه )

 

 

Seviyorum  herşeyim sensin

عاشقتم ، همه چیزم تویی

Vazgeçemem beni sen bilirsin

نمیتونم دست بردارم تو که خودت منو میشناسی

Seviyorum neden mi dersin?

عاشقتم ، اگه میگی چرا ؟

Senden başka sevilecek biri mi var?

آخه مگه به جز تو کسی هست که لایق عاشق شدن باشه

 

Seviyorum  herşeyim sensin

 عاشقتم ، همه چیزم تویی

Vazgeçemem beni sen bilirsin

نمیتونم دست بردارم تو که خودت منو میشناسی

Seviyorum neden mi dersin?

عاشقتم ، اگه میگی چرا ؟

Senden başka sevilecek biri mi var?

آخه مگه به جز تو کسی هست که لایق عاشق شدن باشه

 

Ağlarım birden

گریه ام میگیره  به طور ناگهانی

gözlerim doluyor aniden

به طور ناگهانی چشمام پر میشه

yüreğim de sızı

قلبم داره میسوزه

kalbimde bin acı özlemekten

دلم پر از هزار درده از بس که تنگ شده

sen benim canımsın

تو جان منی

hasretim aşkımsın

تو حسرت منی ، عشق منی

heryerde hayalin var

همه جا پر از خیال توست  

dinmeyen  acım yaramsın

درد بی درمان و زخم منه دوری تو

 

Seviyorum  herşeyim sensin

عاشقتم ، همه چیزم تویی

 Vazgeçemem beni sen bilirsin

نمیتونم دست بردارم تو که خودت منو میشناسی

Seviyorum neden mi dersin?

عاشقتم ، اگه میگی چرا ؟

Senden başka sevilecek biri mi var?

آخه مگه به جز تو کسی هست که لایق عاشق شدن باشه

 

 

Kim bilir ne hallerdesin

کی میدونه حالا تو چه حالی هستی

Kim bilir hangi köşe bıcak bir yerdesin

کی میدونه حالا کجا هستی

Yalvarsam koşup yanıma gelir misin?

اگه التماس کنم برمیگردی بیایی پیشم؟

Beni eskisi gibi severmisin?

مثل گذشته عاشقم میشی؟

Pişmanlığımı görüp gözlerime bakıp affedermisin?

پشیمانی ام رو دیده ،به چشام نگاه کرده  و منو میبخشی؟

Sensiz bir ölü gibiyim gülüm desem

اگه بگم بدون تو مثل یک مرده ام گل من

Dönermisin ?

برمیگردی؟

Dönermisiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiin????????

بر میگردییییییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

Seviyorum  herşeyim sensin

Vazgeçemem beni sen bilirsin

Seviyorum neden mi dersin?

Senden başka sevilecek biri mi var?

 

معنی لغات==

Seviyorum= عاشقم

Aklıma= به عقلم

Aklıma gelir = به عقلم میاد ، به فکرم میاد

Birden = یه دفعه ، ناگهان

Beklemediğim = غیر منتظره

Beklemediğim an = وقت غیر منتظره

Aniden = ناگهانی

Anılar = خاطره ها

Kopmaz = جدا نمیشه

Sımsıkı = محکم محکم

Sımsıcak= گرم گرم

Hayal = خیال

Nasıl = چطور

Vazgeçemem =نمیتونم دست بکشم ، دست بردارم

Senden başka = به جز تو

Sızı = سوزش

Özlemek = این کلمه معادل فارسی نداره یعنی "احساس فقدان چیزی را کردن "

Hasret = حسرت

Dinmeyen acı = درد بی درمان

Köşe bıcak = گوشه و کنار

Yalvarsam = اگه التماس کنم

Koşmak = دویدن

Eskisi gibi = مثل گذشته

Affedermisin? = میبخشی؟



:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 6 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

عکس های طنز و خنده دار ایرانی



:: بازدید از این مطلب : 1133
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 6 آذر 1389 | نظرات ()